اطلاعیه ها و بیانیه ها
قرن جدید خورشیدی با همبستگی و پیوستگی صدای دادخواهان ایرانی آغاز شد؛ گزارش وضعیت سه خانواده دادخواه
- تاریخ ایجاد در یکشنبه, 07 فروردين 1401 12:33
اعمال ظلم و بیعدالتی علیه خانوادههای قربانیان سرکوبهای حکومتی، یکی از اصلیترین صورتهای مواجهه حاکمیت با مفهوم «دادخواهی» و به تعبیری، روشنترین نمونه از «بیعدالتی» روا شده بر کسانی است که تنها خواستهشان رسیدن به «حقیقت» و «عدالت» است. در سالهای گذشته شاهد، اعمال صورتهای مختلفی از ظلم بر خانواده قربانیان و آسیبدیدگان سرکوبهای حکومتی بودهایم؛ از بازداشت و محاکمه ناعادلانه و حبس گرفته تا تهدیدهای امنیتی و ضرب و شتم اعضای خانواده قربانیان. شدت گرفتن این رفتارها از سوی حاکمیت علیه خانوادههای بیدفاع و دادخواه باعث شده است که صدای دادخواهی این خانوادهها امروز بیش از هر زمان دیگری به عنوان صدایی متحد علیه تبعیض شنیده شود. بازخوانی روایت هر یک از برخوردهای حاکمیت با خانواده قربانیان سرکوب، مصداقهای روشنی از نگاه حاکمیت به مساله دادخواهی را برجسته میکند و از سوی دیگر بیانگر از پا ننشستن دادخواهان و فراگیر شدن مفهوم دادخواهی در جامعه ایرانی است. در روزهایی که تمامی خانوادههای ایرانی سعی در کنار هم بودن و فراغت از تلخی و سختی زندگی دارند، بسیاری از خانوادههای دادخواه، اندوه دوری عزیزان از دست رفته و یا در حبس خود را به امید سرانجام روشن دادخواهی تحمل میکنند. در آخرین سالهای قرن خورشیدی گذشته و پس از فراگیر شدن اعتراضات مردمی و به تبع آن سرکوبهای وحشیانه حاکمیت، نمونههای بیشتری از اعمال ظلم و بیعدالتی علیه خانواده قربانیان، روایت و ثبت و ضبط شد. بازخوانی برخی از این نمونهها نشان میدهد که برخورد نظاممند حاکمیت با خانواده قربانیان چگونه برخلاف تصور حکومت باعث شده است تا امروز روایت دادخواهی و حقیقتطلبی گسترش چشمگیری در میان خانوادههای قربانیان نابرابری و تبعیض پیدا کند. امروز بسیاری از خانوادهها که گلوله و طناب اعدام حکومت، جان عزیزان آنها را گرفته، بدل به تجسم دادخواهی شدهاند. گزارش پیش رو نگاهیست به روایت برخورد حاکمیت با سه خانواده که عزیزان خود را در جریان سرکوب و ظلم حکومت از دست دادهاند؛ خانواده نوید افکاری، خانواده پویا بختیاری و خانواده فرزاد انصاریفر.
خانواده افکاری؛ از طناب دار تا سلول انفرادی
اواسط اسفندماه سال ۱۴۰۰، حبیب افکاری پس از نزدیک به سه سال حبس و گذراندن بیش از ۵۵۰ روز در زندان انفرادی آزاد شد. حبیب به همراه دو برادر خود یعنی وحید و نوید افکاری، در جریان اعتراضات مرداد ۱۳۹۷ در شیراز بازداشت شده بود. نوید افکاری در شهریور سال ۱۳۹۹ پس از طی یک روند کاملا ناعادلانه و غیرشفاف و پرابهام قضایی، اعدام شد و برادر دیگر خانواده یعنی وحید افکاری هنوز در زندان انفرادی است. به فاصله بسیار کمی از آزادی حبیب افکاری، وی به همراه برادر خود سعید در یک جلسه گفتگوی مجازی در توئیتر حاضر شد. آنچه در گفتگوی پس از آزادی حبیب بسیار مشهود و روشن بود، روایت مبارزه طلبانه و مطالبهگر و حقیقتجو و علیه تبعیض و ظلمی بود که گویا تجربه تلخ اعدام برادر و حبس و شکنجه و فشارهای بیشمار بر خانواده، بر عمق و جدیت آن افزوده بود. روایتی که نه تنها نزد خود خانواده افکاری بلکه در نظر افکار عمومی نیز بیشتر از قبل اعتبار و جایگاه پیدا کرده است. با نگاهی بر آنچه به خانواده افکاری تحمیل شده متوجه میشویم که نه تنها برادران افکاری (وحید و حبیب و نوید) با خشنترین شکل برخورد حاکمیت روبرو شدهاند، بلکه دیگر اعضای این خانواده نیز از گزند فشارهای امنیتی در امان نبودند.
۲۷ آذرماه ۱۳۹۹، یعنی چند ماه پس از اعدام نوید افکاری، پدر و برادر نوید افکاری وقتی در محل مزار عضو خانوادهشان در روستای سنگر حضور یافته بودند تا سنگ قبر نوید را آماده کنند، بازداشت شدند. ماموران امنیتی اعضای این خانوادهی داغدیده را ساعتها بازجویی کردند و دستور دادند که از گذاردن سنگ قبر بر مزار نوید افکاری صرفنظر کنند.
در تاریخ ۲۲ خرداد سال ۱۴۰۰، هنگامی که سعید افکاری به همراه تعدادی از اعضای خانواده و اقوام در اعتراض به نگهداری حبیب و وحید در سلول انفرادی، روبروی زندان عادل آباد شیراز حاضر شده بودند، ماموران با حمله به افراد خانواده افکاری (پدر، مادر، خواهر و خالههای نوید افکاری) آنها را به شدت مورد ضرب و شتم قرار دادند.
۲۱ شهریور ماه سال ۱۴۰۰ و در آستانه سالگرد اعدام نوید افکاری، ماموران امنیتی، برادر و خواهر نوید یعنی سعید و الهام افکاری را در حالی که در راه رفتن برای ملاقات با برادران زندانی خود بودند، پس از ضرب و شتم بازداشت کردند.
هفتم آبان ماه سال ۱۴۰۰ و همزمان با روز بزرگداشت کوروش، پدر و مادر برادران افکاری به دست شماری از نیروهای امنیتی بازداشت و ساعاتی بعد آزاد شدند. گزارش شده بود که نیروهای امنیتی هنگام بازداشت، اقدام به ضبط عکسهای نوید افکاری، کیک و ماشین پدر نوید افکاری کردند.
با اینکه این موارد گوشههایی از برخورد حاکمیت و دستگاه امنیتی با خانواده افکاری را نشان میدهد، اما شاید تلخترین شکلهای شکنجه و اعمال ظلم بر برادران محبوس افکاری یعنی وحید و حبیب رخ داد؛ از اعمال شکنجههای روحی و جسمی شدید گرفته تا روند غیرقانونی و ناعادلانه دادرسی پرونده این دو برادر زندانی.
پرونده برادران افکاری از همان ابتدا با مساله شکنجه و اعمال فشارهای شدید روحی بر این برادران پیوند خورد؛ روایت نوید افکاری که در صداهای ضبط شده او در زندان و همچنین گوشههایی از جلسه دادگاه وی و گفتههای خانواده افکاری منعکس شده است، تردیدی باقی نمیگذارد که شکنجههای روحی و جسمی این برادران با شکل و شیوههای مختلف استمرار پیدا کرده است. در همان روزهای اول دستگیری برادران افکاری، بهیه نامجو مادر برادران افکاری، گفت که «پسرانش شکنجه شدهاند تا علیه همدیگر شهادت بدهند و یک پسرش (وحید) در زندان دو بار خودکشی کرده است». اصلیترین فشار بر روی وحید این بوده است که علیه برادرش نوید بنویسد. یعنی خشنترین شکل از اعمال شکنجه روحی برای اعضای یک خانواده که در هر دو در بند هستند.
خانواده انصاری فر؛ حدیث بیپایان دادخواهی
فرزاد انصاریفر جوان ۲۸ ساله اهل شهر بهبهان روز ۲۵ آبان ۱۳۹۸ در اثر شلیک ماموران نظامی جان باخت. فرزاد در روزی که خیابانهای بهبهان هم مانند بسیاری از شهرهای دیگر ایران شاهد اعتراضات مردم به گران شدن ناگهانی قیمت بنزین بود، از خانه بیرون زده بود تا «هم سروگوشی آب بدهد و هم دو برادر کوچکترش را برگرداند خانه.» او نگران برادرهایش بوده است تا در آن شرایط اتفاقی برایشان نیفتد. بنا به روایت برخی شاهدان، فرزاد انصاریفر در زمان شلیک گلوله به همراه چند نفر دیگر در کوچهای کاملاً دور از محل درگیریها بوده است. فرزاد انصاریفر به همراه سه نفر دیگر از پشت سر هدف اصابت گلوله قرارگرفتهاند. فرزاد در ۱۰۰ متری منزل پدریاش مورد هدف قرار گرفت. پیکر وی توسط نیروهای امنیتی ابتدا به اهواز منتقل شد و ۲ روز بعد مجدداً به بهبهان برگردانده و تحویل خانواده شد و ظهر روز ۲۸ آبان ۱۳۹۸ در بهبهان به خاک سپرده شد.
روند دادخواهی خانواده فرزاد انصاریفر خیلی زود از سوی خانواده او شروع شد و دستگاه امنیتی و قضایی نیز به شدت با این دادخواهی از سر ستیز برآمد. فرزانه انصاریفر، خواهر فرزاد، اولین عضو این خانواده بود که با برخورد قضایی روبرو شد. فرزانه انصاریفر در شب پنجشنبه ۲۶ تیرماه سال ۱۳۹۹ در جریان تجمع اعتراضی در میدان بانک ملی بهبهان بازداشت و به زندان سپیدار اهواز منتقل شد. فرزانه انصاریفر نهایتا در تاریخ ۳ مرداد ۹۹ با تودیع قرار از زندان آزاد شد. تجمعی که فرزانه انصاریفر در آن شرکت کرده بود در اعتراض به «وضعیت نابسامان اقتصادی کشور» و«صدور حکم اعدام در پاسخ به اعتراضات مردمی سال۹۸» صورت گرفته بود که البته در جریان آن شمار زیادی از شهروندان معترض در جریان این تجمع و تعدادی پس از پایان اعتراضات در منازل خود بازداشت شدند. فرزانه انصاریفر در زمان بازداشت، به اتهاماتی همچون «توهین به رهبری»، «تبلیغ علیه نظام» «تحریک عمومی مردم» و «مصاحبه با رسانه های خارجی» متهم شده بود. با وجود فشارهای متعدد امنیتی و قضایی، فرزانه انصاریفر همچنان پیگیر دادخواهی برادر خود بود.
از سوی دیگر، دستگاه قضایی نیز مکررا و به بهانههای مختلف برای فرزانه انصاریفر احضاریه صادر میکرد و او را به دادگاه فرا میخواند. در یکی از این احضاریهها خانم انصاریفر با شکایت فرمانده سابق یگان ویژه بهبهان با اتهاماتی چون «سرقت بالابر» به دادگاه انقلاب احضار شد. روز چهارم آذرماه ۱۴۰۰ بود که فرزانه انصاریفر تصویری از این احضاریه را منتشر کرد که در آن از او خواسته شده بود که یک ماه بعد برای رسیدگی به اتهامات خود به دادگاه کیفری بهبهان مراجعه کند.
از جمله اتهامات مطرح شده در این احضاریه «ضرب و جرح عمدی»، «انتشار تصاویر تحریکآمیز»، «عضویت در گروهکهای منافقین»، «توهین به رهبری»، «تبلیغ علیه نظام جمهوری اسلامی از طریق شعارنویسی و شرکت در اعتراضات سال ۹۸» و «سرقت بالابر و سنگپرانی علیه مامورین انتظامی و امنیتی» بوده است.
این پرونده در پی شکایت رحمان بدری، فرمانده سابق یگان ویژه بهبهان که هماکنون بازنشسته شده و همچنین دادستان بهبهان، علیه فرزانه انصاریفر تشکیل شده بود. روز دوشنبه ۱۵ آذرماه ۱۴۰۰، جلسه دادگاه رسیدگی به اتهامات ۲۵ تن از بازداشتشدگان اعتراضات تیرماه سال ۱۳۹۹ در بهبهان در شعبه ۱ دادگاه انقلاب ماهشهر برگزار شد. نام فرزانه انصاریفر در میان متهمان دیده میشد.
بعدتر و در تاریخ ۴ دی ماه ۱۴۰۰، جلسه دادگاهی در شعبه ۱۰۳ دادگاه کیفری ۲ شهرستان بهبهان به ریاست قاضی رسول رسولی نژاد، علیه فرزانه انصاریفر برگزار شد. در نهایت، جلسه دادگاه رسیدگی به برخی دیگر از اتهامات فرزانه انصاریفر در تاریخ ۱۳ بهمن ماه سال ۱۴۰۰ در شعبه ۱ دادگاه انقلاب بندرماهشهر برگزار شد که طی آن، او به ۴ سال و ۶ ماه حبس تعزیری محکوم شد.
بهمنماه سال ۱۴۰۰ یک منبع مطلع از وضعیت خانواده انصاریفر گفته بود که همزمان با برگزاری دور دوم دادگاه مردمی آبان ۹۸ در لندن، مقامات قضایی ضمن تحت فشار قرار دادن خانواده انصاریفر، برای فرزانه انصاریفر سه پرونده جداگانه تشکیل دادهاند. پروندههایی که گرچه موارد اتهامی در آنها متفاوت است، اما شکی نیست که دلیل اصلی پیوستگی فرزانه انصاریفر در دادخواهی است.
فرزانه انصاریفر تنها فرد خانواده نبود که مسیر دادخواهی و البته تحمل فشارهای امنیتی و قضایی را برای رسیدن به حقیقت و عدالت برگزید. امین انصاریفر از جانبازان جنگ ایران و عراق چندی پیش و در جریان برگزاری دور نخست دادگاه مردمی آبان در لندن به عنوان یکی از شاهدان به صورت آنلاین حاضر شده بود و درباره کشته شدن پسرش و فشارهای امنیتی بر خانواده خود شهادت داده بود.
در واقع همین موضوع موجبات تشدید فشارهای امنیتی و قضایی بر پدر فرزاد انصاریفر را باعث شد. بهمنماه ۱۴۰۰ همزمان با تشدید فشارهای قضایی بر فرزانه انصاریفر، احضاریههای دادگاه برای امین انصاریفر و همچنین آرمان انصاریفر (برادر فرزاد) از طرف دادگاه ارسال میشود که بر اساس آن پدر و برادر فرزاد انصاریفر باید ظرف مدت پنج روز در دادگاه (انقلاب) بهبهان حاضر میشدند. در این احضاریه «تبلیغ به نفع گروهها یا سازمانهای مخالف نظام جمهوری اسلامی» به عنوان اتهام امین انصاریفر اعلام شده بود.
امین انصاریفر، ۳۰ بهمن ۱۴۰۰ و در پی مراجعه به دادسرای عمومی و انقلاب بهبهان بازداشت و به زندان این شهرستان منتقل میشود. آرمان انصاریفر نیز یک روز پس از دستگیری پدرش، به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام» بازداشت و به بازداشتگاه اداره اطلاعات بهبهان منتقل میشود. پس از انتشار این خبر، آرش صادقی، زندانی سیاسی سابق، در توئیتی نوشت که فرزانه انصاریفر که برای پیگیری وضعیت پدر و برادر خود به دفتر دادستانی بهبهان مراجعه کرده بود، «در دفتر دادستانی مورد ضرب و شتم قرار گرفت و تهدید به بازداشت شده است».
به نوشته آرش صادقی «ضرب و شتم خانم فرزانه انصاریفر بهگونهای صورت گرفته که باعث کبودی بدن و آسیبدیدگی شانه ایشان شده است».
روز چهارشنبه ۲۵ اسفندماه ۱۴۰۰، فرزانه انصاریفر از آزادی پدر و برادر خود پس از نزدیک به یک ماه بازداشت خبر داد.
پیشتر یک منبع مطلع از وضعیت خانواده فرزاد انصاریفر به صدای آمریکا گفته بود که «به سراغ هر کسی که با آنها رفتوآمد داشته رفتهاند و او را [برای بازجویی و تهدید] بردهاند.» او گفته بود که «دو عموی فرزاد انصاریفر هم پیش از این بازداشت شده و مورد بازجویی قرار گرفته بودند».
خانواده بختیاری؛ زنده نگه داشتن دادخواهی به قیمت حبس
پویا بختیاری، جوان ۲۷ ساله اهل کرج روز ۲۵ آبان ۱۳۹۸ در فاز ۴ مهرشهر کرج و در جریان اعتراضات مردمی به ضرب گلوله نیروهای امنیتی کشته شد. به گفتهٔ پدر پویا بختیاری، پسرش به همراه مادر و خواهر خود در دومین روز از اعتراضات مردمی به افزایش ناگهانی قیمت بنزین، به صف راهپیمایی معترضان پیوسته بودند. تیر اسلحه نیروهای امنیتی بر جمجمه پویا بختیاری اصابت میکند و او پیش از رسیدن به بیمارستان جان میبازد. روایتی تلخ از سرکوب وحشیانه اعتراضات مردمی به دست نیروهای قهری حاکمیت. پرچم دادخواهی خانواده پویا خیلی زود برافراشته شد و پدر و مادر او به فاصله کوتاهی از فاجعه کشته شدن فرزندشان به تکاپوی دادخواهی افتادند و به تبع آن، فشارهای امنیتی و قضایی نیز بر آنها بیشتر شد. ناهید شیرپیشه و منوچهر بختیاری، از مسیر گفتگوهای مکرر با رسانهها و نامهنگاری با نهادها و سازمانهای بینالمللی، سعی در رساندن صدای دادخواهی خود داشتند. ۱۳ آذرماه سال ۱۳۹۸ یعنی کمتر از یک ماه پس از قتل پویا بختیاری، ناهید شیرپیشه مادر پویا در مصاحبه با کمپین حقوق بشر در ایران گفته بود که خانواده او شکایتشان را به دادگاهها و دستگاه قضایی ایران و مجامع بینالمللی اعلام خواهند کرد و خواستار معرفی و مجازات قاتل و قاتلان فرزندشان هستند.
یک ماه پس از کشته شدن پویا بختیاری، پدر و مادر او اعلام کردند که با نزدیک شدن چهلمین روز درگذشت پسرشان از سوی وزارت اطلاعات ایران احضار شدهاند و به آنها گفته شده در صورت مخالفت با برگزاری مراسم در مکان مورد تایید وزارت اطلاعات، اجازه برگزاری مراسم چهلم پویا را نخواهند داشت. با این وجود پدر و مادر پویا بختیاری با انتشار فراخوانی از مردم خواستند تا روز ۵ دیماه در مراسم چهلمین روز کشتهشدن فرزندشان شرکت کنند. دو روز پیش از این تاریخ، گزارشهایی از یورش مقامات امنیتی به منزل خانواده بختیاری و بازداشت شمار زیادی از اعضای خانواده منتشر شد. یکی از بستگان خانواده بختیاری گفته بود که در جریان یورش نیروهای امنیتی، دستکم ۱۰ نفر از اعضای خانواده پویا بختیاری بازداشت شدهاند. پدر و مادر، خواهر و شوهرخواهر، دو عمو و پسرعموی ۱۱ ساله پویا بختیاری در منزل آقای بختیاری بازداشت شدهاند و پس از آن نیروهای امنیتی به خانه یکی از داییهای پویا بختیاری میروند و او را نیز بازداشت میکنند.
در آن زمان سازمان عفو بینالملل نیز در توئیتی خواهان آزادی فوری و بدون قید و شرط ناهید شیرپیشه و منوچهر بختیاری، والدین پویا بختیاری شده بود.
منوچهر بختیاری خردادماه سال ۹۹ نامهای سه صفحهای خطاب به برخی مقامات حقوق بشری سازمان ملل از جمله میشل باچله، کمیسر عالی حقوق بشر سازمان ملل، از آنها درخواست کرد که «به افشای حقیقت، رساندن صدای قربانیان و فشار برای پاسخگویی حاکمیت در برابر تخلفات کمک کنند». او در این نامه به جزئیات سرکوب وحشیانه و خونین مردم و شرح آنچه بر فرزند او و خانوادهاش در این ایام گذشته پرداخت.
چندی پس از آن بود که برخی تصاویر و ویدیوهایی در فضای مجازی منتشر شد که نشان میداد منوچهر بختیاری، پدر پویا و برادرش در مراسم بزرگداشت قاسم سلیمانی، مراسم فرمانده سابق سپاه قدس ایران شرکت کردهاند. اوایل تیرماه سال ۱۳۹۹ بود که منوچهر بختیاری با انتشار ویدیویی در شبکههای اجتماعی اعلام کرد که او و برادرش به «اجبار» در مراسم بزرگداشت قاسم سلیمانی، مراسم فرمانده سابق سپاه قدس ایران شرکت کردهاند. آقای بختیاری گفته بود که شرکت وی در این مراسم مربوط به زمانی بوده که وی و خانوادهاش در «بند مزدوران» بودهاند. منوچهر بختیاری تاکید کرده بود که با «تهدید و ارعاب خانواده»، او را به شرکت در این مراسم مجبور کردهاند.
نیروهای امنیتی در ۲۳ تیر ماه سال ۱۳۹۹ منوچهر بختیاری را در جریان سفرش به جزیره کیش ربودند و بازداشت کردند. پس از بازداشت منوچهر بختیاری، اعضای خانواده و بستگان او از جمله برادرش مهرداد بختیاری، در تاریخ چهارم شهریور ماه با در دست داشتن پلاکاردی با مضمون «دادخواهی جرم نیست، منوچهر بختیاری را آزاد کنید»، مقابل وزارت کشور تجمع کردند، اما نیروهای امنیتی علاوه بر ضرب و شتم آنها از جمله بیبیزهرا بختیاری، مادربزرگ ۸۰ ساله پویا بختیاری، اعضای این خانواده را برای ساعاتی بازداشت کردند. پس از آن، در آستانه سالگرد اعتراضات آبانماه، مهرداد بختیاری، عموی پویا بختیاری نیز به دست نیروهای امنیتی بازداشت شد. بیبی زهرا بختیاری، مادر بزرگ پویا بختیاری دوازدهم آبان ماه سال ۹۹ در ویدیویی گفت: «در حالی که چهار ماه از بازداشت منوچهر بختیاری [پدر پویا] گذشته، فرزند دیگرم مهرداد بختیاری نیز روز گذشته وقتی برای خرید نان از منزل خارج شده بود، از سوی نیروهای امنیتی جمهوری اسلامی ربوده شده است.»
منوچهر بختیاری روز ۱۵ آذر ۱۳۹۹ پس از تحمل حدود پنج ماه بازداشت، با قرار وثیقه آزاد شد و مهرداد بختیاری نیز روز پنجشنبه ۲۷ آذرماه، بعد از ۴۷ روز بازداشت، آزاد شد. منوچهر بختیاری گفته بود که برادرش (مهرداد) به پنج سال حبس تعلیقی و دو سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم شده است.
منوچهر بختیاری چند ماه بعد و در تاریخ ۱۸ فروردین سال ۱۴۰۰ و در جریان حضور و تجمع در مزار سردار اسعد بختیاری، یکی از مشروطه خواهان ایرانی در اصفهان، به همراه خانواده برخی از کشته شدگان اعتراضات مردمی و تعدادی از فعالان مدنی، بازداشت و مدتی بعد آزاد شد.
کمتر از یک ماه بعد، یعنی در تاریخ ۹ اردیبهشتماه سال ۱۴۰۰ نیروهای امنیتی با یورش به منزل شخصی منوچهر بختیاری همراه با ضرب و شتم، وی را بازداشت کردند و برای مدتی به مکانی نامعلوم منتقل کردند و نهایتا دادگاه انقلاب، منوچهر بختیاری را به ۳ سال و ۶ ماه حبس، ۲ سال و ۶ ماه تبعید و ۲ سال ممنوعیت خروج از کشور محکوم کرد و او را از بازداشتگاه یکی از نهادهای امنیتی به ندامتگاه مرکزی کرج منتقل کردند. چندی بعد از بازداشت آقای بختیاری، یک فایل صوتی از او منتشر شد که در آن تأکید میکرد که در جریان رسیدگی به پرونده خود، از داشتن وکیل بیبهره بوده و از زمان برگزاری جلسات نیز اطلاعی نداشته است. شهریور ماه سال ۱۴۰۰، ناهید شیرپیشه، مادر پویا بختیاری، از یورش چهار مامور امنیتی به منزل او خبر داد. ناهید شیرپیشه گفته بود که چهار مامور امنیتی روز دوشنبه ۲۲ شهریورماه با هجوم به منزل او و فحاشی، خانه را تفتیش و موبایل شخصی او را ضبط کرده و با خود بردند.
دیماه سال ۱۴۰۰ گزارشهایی از اعتصاب غذای منوچهر بختیاری در زندان و انتقال او به سلول انفرادی منتشر شد. اعتصاب غذایی که در اعتراض به بیعدالتی در روند رسیدگی به پرونده صورت گرفته بود.
حاکمیت علیه دادخواهی؛ حبس عدالت و محو حقیقت
بازخوانی مقابله حاکمیت با خانوادههای دادخواه نشاندهنده ساختاری خشن اما معین برای برخورد و سرکوب دادخواهیست که صورتهای گوناگونی از خشونت را عیان میکند. میتوان به روشنی دریافت که تمام اقدامات خشن و سرکوبگرانه حاکمیت با خانوادههای قربانیان بر چند محور اساسی میچرخد؛ حذف و محو حقیقت، سرکوب و تبعیض و تحریف واقعیت و پروندهسازی برای اعضای خانواده و در نهایت تحقیر دادخواهان از طریق ضرب و شتم و فحاشی و یورش به حریم خصوصی.
ممانعت از برگزاری مراسم خاکسپاری و برپا کردن مراسم بزرگداشت چهلم و یا سالگرد قربانیان، بهترین نمونه برای توضیح و شرح نگاه معطوف به حذف و محو حقیقت است که در چهل سال گذشته و در مقابله با جنبش دادخواهی از سوی حاکمیت، بر خانوادههای دادخواه اعمال شده است. تخریب گورستان خاوران و سختگیریهای مدام و پیوسته بر مادران خاوران جهت برگزاری مراسم سوگواری، قدیمیترین نمونه از این سیاست غیرانسانی و ضد حقوق بشری است. سیاستی که در سوی دیگرش معطوف به تحریف واقعیت هم هست. موضوعی که البته با شگردهای جدید دستگاههای امنیتی مانند اجبار خانواده بختیاری برای حضور در مراسم قاسم سلیمانی نیز پی گرفته شده و میشود. همچنین میتوان گوشههایی از این شگرد را در پرونده خانواده افکاری هم دید. تلاش نیروهای امنیتی و بازجویان برای گرفتن اعتراف اجباری از برادران افکاری علیه یکدیگر و یا ساخت مستندهای تلویزیونی متعدد درباره پرونده برادران افکاری، شکل دیگری از تحریف واقعیت به دست نیروی سرکوبگر حاکمیت است. روشی که در پیوند با پروندهسازی علیه اعضای خانواده قربانیان هم هست. در سالهای اخیر به کرات دیدهایم که ماموران امنیتی و انتظامی رفتارهایی به غایت غیرانسانی و خشن با بسیاری از خانوادههای دادخواه داشتهاند. ضرب و شتم گوهر عشقی مادر سالخورده ستار بهشتی که در اثر شکنجه ماموران انتظامی کشته شد، و یا یورش وحشیانه ماموران به خانه شهناز اکملی مادر مصطفی کریمبیگی از جانباختگان سرکوب اعتراضات سال ۸۸، از جمله آخرین نمونههای برخورد توهینآمیز و خشن با خانوادههای دادخواهیست که علیه این ظلم پیوسته ایستادهاند.
هرچند فشارهای امنیتی و قضایی مدام بر خانوادههای دادخواه بیشتر میشود، اما به نظر میرسد که صدای دادخواهی این خانوادهها هر روز محکمتر از قبل شنیده میشود و حلقه اتحاد این صدا پیوستهتر میشود و هویت دادخواهی این خانوادهها در پیوند با یکدیگر ساخته میشود و قوام مییابد.
در روزهای ابتدایی شروع قرن پانزدهم خورشیدی مصداقهای روشن پیوستگی خانوادههای دادخواه دیده شد که نشانههایی از قوام پیدا کردن هرچه بیشتر راه دادخواهی است.
نوروز ۱۴۰۱ در حالی آغاز شد که تعدادی از مادران دادخواه در تهران و برخی دیگر از شهرها به خیابان آمدند و به مردم گل هدیه دادند تا یاد عزیزان از دست رفتهشان را با مردم کوچه و خیابان پاس دارند. مادر پژمان قلی پور، از کشته شدگان آبان ۹۸ مادر نوید افکاری ، مادر سارو قهرمانی که فرزندش در دی ۹۶ کشته شد و پدر و مادر امیرحسین زارع زاده یکی دیگر از کشته شدگان آبان ۹۸ و برادر ناصر رضایی که او نیز در کشتار خونین آبان ۹۸ کشته شد. در شهر سنندج هم مادر رامین حسین پناهی که فرزندش در سال ۱۳۹۷ اعدام شد، در میان شرکتگنندگان در مراسم نوروز به یاد فرزندش گل به مردم هدیه پخش کرد.
کمپین حقوق بشر ایران
سپیده فرهان: در بازجویی شرایطی مانند بازجویی همسر سعید امامی را تجربه کردم
- تاریخ ایجاد در یکشنبه, 07 فروردين 1401 12:26
سپیده فرهان به دلیل شرکت در اعتراضهای سراسری دی ماه ۹۶ به زندان محکوم شد و دو سال در زندانهای اوین و قرچک حبس کشید. او در گفتوگو با زمانه از تجربیات دوره بازجویی، زندان، دادگاه، تحمل سلول انفرادی و شکنجههای روحی گفته است.
زندانیان سیاسی در ایران از جمله زندانیانی هستند که نقض حقوق آنها تنها به واسطه مخالفت با جمهوری اسلامی، به صورت گسترده صورت میگیرد. سیستم قضایی نیز عمدتا اتهامهایی که به زندانیان سیاسی-عقیدتی نسبت میدهد شامل جرمهای امنیتی است و از همین رو آنها را در زمزه زندانیان امنیتی دستهبندی کرده و ادعا میکند در ایران زندانی سیاسی وجود ندارد.
این رویکرد از همان اولین روزهای انقلاب سال ۵۷ به صورتی بسیار خشن، سرکوبگر و اغلب توأم با قهر نسبت به مخالفان و منتقدان سیاسی روا داشته شده و با شدت هرچه تمامتر تاکنون ادامه پیدا کرده است. انواع مختلف شکنجه نیز بخشی از فرایندی است که همواره به عنوان ابزار سرکوب، توابسازی، گرفتن اعترافات اجباری و دیگر مقاصد در پروسه بازداشت، بازجویی و همچنین مدت زمان حبس زندانیان سیاسی به صورت سیستماتیک جریان دارد.
روایت آنچه در طی مراحل مختلف از لحظه بازداشت گرفته تا بازجویی، دادگاه و مدت زمان تحمل حبس بر زندانیان سیاسی در ایران میگذرد، شامل مجموعهای از نقض قوانین، نقض حقوق فرد بازداشت شده، شکنجه، تحقیر و تحمل شرایط دشوار است. این شرایط به قدری بر روی زندانیان سیاسی و خانوادههای آنها تأثیر میگذارد که تا سالها آثار منفی و مخرب آن بر جای میماند و سخن گفتن درباره آنچه در این فرآیند بر آنها گذشته، برایشان دشوار و در مواردی غیرقابل بازگویی است.
زندانیان زیادی اما با این شرایط مقابله میکنند و شکستن سکوت را راهی برای تداوم مبارزه در مقابل ظلم جاری میبینند.
سپیده فرهان (فرحآبادی)، زندانی سیاسی سابق، فعال مدنی و یکی از معترضانی بود که به دلیل شرکت در اعتراضهای سراسری دی ماه ۱۳۹۶ بازداشت و حکم زندان دریافت کرد. او که تیر ماه ۱۴۰۰ با مرخصی متصل به آزادی از زندان آزاد شد، در گفتوگو با زمانه از تجربیاتش در دو زندان اوین و قرچک ورامین گفته است.
اعتراضهای دی ۹۶، بازداشت و زندان
دی ماه ۹۶ یکی از ماههای پر التهاب در سراسر ایران بود و جرقه یکی از بیسابقهترین اعتراضهای خیابانی در تاریخ حیات جمهوری اسلامی زده شد. این اعتراضها که در بیش از ۱۰۰ شهر کوچک و بزرگ از هفت تا ۳۰ دی ماه شکل گرفت، عمدتا در اعتراض به شرایط نابهسامان اقتصادی، فساد سیستماتیک دولتی، استبداد دینی و سیاسی بود که به سرعت شکل ضدحکومتی به خود گرفت.
سپیده فرهان به زمانه میگوید او و دوستانش از روز ۹ دی در این اعتراضها مقابل دانشگاه تهران شرکت کردند و همان روز دیدند که مقابل دانشگاه تهران، مأموران نیروی انتظامی به مردم معترض یورش بردند و آنها را هدف ضرب و جرح قرار دادند.
خود او نیز در جریان همین واقعه در مقابل دانشگاه تهران به شدت از سوی نیروهای امنیتی مورد ضرب و شتم قرار گرفته است.
در تاریخ ۱۲ دی او مجددا به اعتراضهای خیابانی میپیوندد که همراه چند نفر از دوستانش بازداشت میشود. پس از بازداشت، آنها را به بازداشتگاه «دفتر پیگری» وزارت اطلاعات منتقل میکنند. او به زمانه میگوید آنچه در بازجویی دفتر پیگیری تجربه کرده، شبیه به بازجویی همسر سعید امامی بوده است:«روز ۱۲ دی ابتدا ما را به دفتر پیگیری منتقل کردند. ساعت نزدیک دو نیمه شب بود که من و یکی دیگر از دوستانم منتظر بودیم تا مأمور زن بیاید و ما را به زندان اوین ببرد. در دفتر پیگیری مردی حدود ۶۰ ساله از ما بازجویی کرد و شرایطی که من آنجا تجربه کردم با بند ۲۰۹ اوین بسیار متفاوت بود. فضایی که در بازجویی دفتر پیگیری تجربه کردم شبیه فضایی بود که زن سعید امامی بازجویی شد. هنگام بازجویی تلفنم زنگ خورد و بازجو تلفن را جواب داد، صدایش را آرام کرد و به دوستم که پشت خط بود گفت سپیده الان دستش بند است، میگویم که با تو تماس بگیرد. دوستم میدانست که من در تجمع بودم و پشت خط داد میزد که سپیده کجاست؟ مادرش نگران است. تو اصلا کی هستی؟ سپیده را دزدیدی و و… ولی بازجو دوباره با صدایی آرام به دوستم گفت دستش بند است، میگویم که با تو تماس بگیرد. ادبیات این بازجو در صحبت با من، به شدت ادبیات زنآزاری بود و تجربه شش-هفت ساعتی که آنجا بودم فکر میکنم برابری داشت با ۴۰ روزی که در وزارت اطلاعات بودم.»
«دفتر پیگیری» یکی از ساختمانهای معروف وزارت اطلاعات در چهار راه ولیعصر تهران است. بازجویان و نیروهای امنیتی هرگاه که قصد تهدید فعالان سیاسی و مدنی -بدون بازداشت آنها- را دارند، از این ساختمان استفاده میکنند. دفتر پیگیری متشکل از یک سالن و چند اتاق بازجویی است.
سپیده فرهان درباره حرفهای جنسیتزده بازجویی چنین میگوید:
«من به قدری از طرز صحبت کردن این بازجو عصبی شدم که چشمبند را برداشتم. عکس پسزمینه موبایلم فکر کنم تکهای از شعر براهنی بود و از آنجا شروع کرد به صحبت کردن و میگفت تو میدانستی براهنی چهکار کرده؟ قرآن را پاره میکرده و به اندام جنسی زنش میمالیده .... یا یادم است گفتم میخواهم با شما صحبت کنم. خانمی پشت سر من نشسته بود و بازجو گفت در حضور حاج خانم صحبت کنید. من هم گفتم منظورم این نیست که حاج خانم برود. گفتم فقط میخواهم حرف بزنم. اما بازجو گفت نه، تو چشمبند را بالا زدهای که ببینی من خوبم یا نه! حالا من خوب بودم؟ از من خوشت آمد؟ ...»
پس از بازجویی در دفتر پیگیری، سپیده فرهان و یکی از دوستانش را همراه پلیس زن با دستبند و چشمبند به زندان اوین منتقل میکنند. سپیده فرهان چون در جریان شرکت در اعتراضها مورد ضرب و شتم واقع شده بود، آثار کبودی بر روی بدنش داشته است:
«در اوین بازرسی بدنی انجام شد و فهمیدند که من ضرب و شتم شدهام و کبودیهای روی بدنم را که دیدند پرسیدند مربوط به بازداشت الان است؟ گفتم نه. به همین دلیل من را به بهداری بردند و گفتند باید توضیح بدهی که قبل از بازداشت ضرب و شتم شدی و آثار کبودی روی بدنت مانده است. آنجا به من خیلی فشار آوردند ولی من گفتم که این ضرب و شتم توسط نیروی انتظامی صورت گرفته و سه روز پیش اتفاق افتاده است.»
پس از اخذ تعهد بابت آثار کبودی و انگشتنگاری، او را به سلول انفرادی منتقل میکنند و به مدت یک هفته از امکان تماس با خانواده و اطلاع دادن وضعیتش محروم میشود. او اما فردای همان روزی که بازداشت میشود، یعنی ۱۳ دی ماه، در بازپرسی شعبه هفت با ریاست فردی به نام «شاهمحمدی» تفهیم اتهام میشود.
سپیده فرهان در طول دوران بازداشت دو بار به سلول انفرادی منتقل میشود:
«بعد از یک هفته نگهداری در سلول انفرادی من را به سوئیت بردند که دو نفر بودیم. فکر کنم شش-هفت روز هم در سوئیت بودم تا اینکه یک روز با بازجویم دعوایم شد و من را به مدت ۱۴ روز دوباره به سلول انفرادی منتقل کردند.»
سپیده فرهان در گفتوگو با زمانه از جلسات بازجویی و نحوه برخورد بازجوهایش میگوید. او میگوید که آنها سعی داشتهاند با روشهای مختلف او را تحت فشار قرار دهند تا به آنچه مدنظرشان بوده، اقرار کند.
به گفته سپیده فرهان، بازجوها سعی داشتهاند او را شکنجه فیزیکی کنند اما چون از همان لحظه بازداشت درباره او اطلاعرسانی شده بوده، از این کار امتناع میکردهاند؛ گرچه بارها او را هدف شکنجه روحی قرار میدهند:
«من فکر میکنم در جلسات بازجوییام بازجو این امکان را داشت تا من را مورد شکنجه فیزیکی قرار دهد اما چون از لحظه بازداشتم درباره من اطلاعرسانی صورت گرفت، فکر میکنم همین تنها عامل بازدارنده بازجو شد. چون بازجو بارها سعی میکرد من را از شکنجه فیزیکی بترساند. یادم است وقتی سوال میپرسید و نمیخواستم جواب بدهم یا جوابی را که او دوست داشت نمیدادم، برگههای بازجویی را لوله میکرد و به سرم ضربه میزد. یادم هست حتی بارها در حالی که من چشمبند داشتم صندلی را عقب عقب میکشید و از من میخواست روی صندلی بنشینم، بعد من مینشستم با لگد به صندلی میزد که به ته اتاق بازجویی پرت میشد و مدام هم میگفت ما اینجا شکنجه فیزیکی نمیکنیم .... من هم گفتم این که شکنجه روانی است و چرا با این روش تحقیرآمیز به من میگویی عقب عقب بیا؟»
سپیده فرهان میگوید وقتی با او که خبر بازداشتش رسانهای شده بود چنین برخوردی داشتهاند، به طور قطع بازداشتشدگانی که در بیخبری به سر میبردهاند و میبرند و کسی از شرایط آنها اطلاعی نداشته و ندارد، مورد شکنجه فیزیکی قرار میدهند.
به گفته سپیده فرهان، ادبیات بازجوی او در زندان اوین هم هیچ تفاوتی با بازجوی دفتر پیگیری نداشته و همچنان از ادبیات زنستیز و جنسیتزده استفاده میکرده.
او روایت میکند که در دوران بازجویی برای ارائه اطلاعات درباره دوستانش بارها توسط بازجو تحت فشار قرار گرفته است:
«تا زمانی که نزدیک به یک ماه و نیم از بازداشتم گذشته بود آنها سعی میکردند هر اسمی از من میپرسند درباره او اطلاعات ارائه بدهم. من میگفتم این روابط شخصی است و شما حق ندارید در این باره سوال کنید. بعد از جلسه سوم یا چهارم بازجو نسبت به این موضوع حساس شد و شروع کرد به آزار و اذیت کلامی … انواع و اقسام الفاظ را به کار میبرد، مثلا میگفت تو با دوستانت معلوم نبوده چه کار میکردی .... باید تو را به قرچک بفرستیم. وزارت اطلاعات اصلا نباید تو را دستگیر میکرد. تو با چند نفر آدم رابطه داشتی و .… او مدام این جملات را تکرار میکرد.»
سپیده فرهان در دوران بازدشت مجموعا ۲۱ روز را در سلول انفرادی گذرانده و دورانی که در سلول انفرادی به سر برده، تنها هفتهای یک بار میتوانسته از امکان هواخوری برخوردار باشد. اما او علاوه بر تحمل شرایط سخت سلول انفرادی و بازجوییهای دشوار، به خوراندن قرصهای غیرمعمول به زندانیان توسط بهداری زندان هم اشاره میکند. قبلا زندانیان دیگری هم مانند نرگس محمدی از تجویز قرص و داروهای مخدر به زندانیان سیاسی سخن گفته بودند.
سپیده فرهان در این باره به زمانه چنین میگوید:
«در دوران بازداشت، زمانی که برای دومین بار به سلول انفرادی منتقل شدم، به من قرص دادند. یک بار نمایندههای مجلس به دلیل ماجرای سینا قنبری که کشته شد به زندان آمدند و با من دیدار کردند. ابتدا قرار بود به همه سلولها سر بزنند ولی من را بیرون بردند و با من صحبت کردند که بعد یک گزارش سراسر دروغ را از این دیدار منتشر کردند و ادعا کردند از اعتراضهای دی ۹۶ هیچ زنی در بازداشت نیست و فقط یک زن بازداشت شده که علت بازداشت او ربطی به اعتراضات ندارد. این در حالی بود که به غیر از من در تمام سلولها -از طریق صداهایی که میآمد- فهمیدم که همه زن هستند. من یک روز در سوئیت بودم که این گزارش در روزنامه را دیدم و کنترلم را از دست دادم. من را به بهداری بردند و من تقاضا کردم که با رئیس بازداشتگاه ملاقات کنم. گفتم یک نفر اینجا کشته شده و من چنین گزارش دروغی را خواندهام. بعد آنها در واکنش آمدند روزنامههای سلول را جمع کردند. من به قدری عصبی شده بودم که آنها قصد داشتند به من آمپول بزنند. گفتم اجازه نمیدهم به من آمپول تزریق کنید. شما در این بازداشتگاه آدم کشتید و نمیخواهم از شما دارو بگیرم. گفتند پس چه میخواهی؟ گفتم یک نخ سیگار به من بدهید .… شخصی که در بهداری بود گفت خب الان برایت یک قرص مینویسم و در ۱۰ روز، هر روز ۹ قرص به من میدادند. بعدا وقتی تحقیق کردم متوجه شدم قرص ترک اعتیاد بوده و مخصوص کسانی است که اعتیاد شدید به مورفین دارند.»
سپیده فرهان میگوید در طول ۱۰ روزی که به او این قرصها را میدادند حال بسیار بدی داشته و به وسواس شدید مبتلا شده بوده:
«وسواس گرفته بودم. مدام لباسهایم را از تنم در میآوردم و میشستم. یا مدام لباسهایم را میشستم یا مدام خواب بودم. وقتی آنها را مصرف میکردم دیگر هیچ کنترلی روی حرف زدن و رفتارم نداشتم و به قدری افت فشار داشتم که وقتی میخواستم از جایم بلند شوم دوباره به زمین میافتادم. زمانی که قرصها را قطع کردند چند روز آخر بازداشت دیگر نمیتوانستم بخوابم. به همین دلیل به بهداری رفتم و پرسیدم چه قرصهایی به من میدادید چون از وقتی قطع شده من دیگر نمیتوانم بخوابم. شخصی دیگری در بهداری بود، پرونده من را نگاه کرد و وقتی دید چه قرصهایی به من دادهاند از چهرهاش مشخص بود که وحشت کرده .… شخصی که مسئول دادن قرصها بود را کناری کشید و گفت چرا این قرص را تجویز کردی؟ بعد طرف برگشت به من گفت قرصی که به تو دادهایم برای آبریزش بینی بوده نه آرامبخش .…»
سپیده فرهان نهایتا بعد از سپری کردن دوران بازداشت در تاریخ ۲۸ بهمن ۱۳۹۶ با قرار وثیقه به صورت موقت از زندان آزاد شد. دادگاه او در شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب تهران به ریاست قاضی احمدزاده برگزار شد و او به اتهام «اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی» و «اخلال در نظم عمومی» به شش سال حبس و ۷۴ ضربه شلاق محکوم شد. این حکم در دادگاه تجدیدنظر هم عینا تایید شد.
زمان برگزاری دادگاه سپیده فرهان مصادف بود با بخشنامه جدید قوه قضاییه مبنی بر ارائه لیست وکلای مورد اعتماد این قوه و از این رو، او امکان دسترسی آزادانه به وکیل انتخابی را پیدا نکرد:
«احمدزاده، قاضی پرونده من اجازه نمیداد هیچ وکیلی پرونده را قبول کند. دو سه روز به جلسه دادرسی مانده بود که من به دادگاه مراجعه کردم و گفتم شما اجازه ندادید من وکیل بگیرم، حداقل بگذارید خودم پرونده را بخوانم. حتی گفتم در بازداشت به من قرص خوراندهاند. شما چگونه میخواهید بر اساس این اظهارات قضاوت کنید؟ قاضی گفت فردا و پسفردا که تعطیل است، بگو وکلایت تا نیم ساعت دیگر بیایند و پرونده را مطالعه کنند. من هم گفتم شما صلاحیت رسیدگی به پرونده را ندارید و من در دادگاه شرکت نمیکنم. من روز دادگاه در جلسه حاضر نشدم، چند بار با من تماس گرفتند اما پاسخ ندادم و چند روز بعد وقتی برای ابلاغ حکم مراجعه کردم، قاضی احمدزاده گفت مجازات اشد برایت صادر کردهام.»
از مجموع شش سال زندان، حکم مجازات اشد یعنی پنج سال حبس بابت اتهام «اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی» برای سپیده فرهان قابلیت اجرایی داشته اما بعدا به او گفته شده است یک اشتباه تایپی در برگه صدور حکم رخ داده و حکم پنج سال زندان او بابت اتهام اجتماع و تبانی برای اقدام علیه امنیت ملی به دو سال کاهش پیدا کرده و از اتهام «اخلال در نظم عمومی» نیز تبرئه شده است.
سپیده فرهان دی ماه ۱۳۹۸ برای تحمل محکومیت دو سال حبس خود به زندان اوین منتقل شد. در برههای که او در زندان اوین بود، تعداد زیادی از زندانیان زن در بند سیاسی به بهانههای مختلف و با اعمال فشار نیروهای امنیتی به زندانهای دیگر تبعید شدند. او شرایط بند زنان زندانی سیاسی در اوین را اینگونه توصیف میکند:
«در اوین همیشه مقاومتی از سوی زندانیان سیاسی بند زنان شکل میگرفت که نسبت به آنچه من در قرچک تجربه کردم متفاوت بود. حتی تبعیدهایی که آن دوره در بند زنان اوین شکل گرفت به دلیل همین حلقه مقاومت تشکیل شده در داخل زندان بود. زمانی که زندان قصد اعمال فشار داشت، میدانست که زندانیان بند در برابر یک سری حقوقشان ایستادگی میکنند و به همین دلیل تصمیم گرفتند زندانیان را پراکنده کنند و هر کسی را به یک زندان دیگر تبعید کردند. مثلا آن زمان بند زنان شورا داشت و توسط شورا وکیل بند انتخاب میکرد ولی آنها سعی میکردند خودشان وکیل بند تعیین کنند.»
به گفته سپیده فرهان تعداد زیادی از تبعید زندانیان زن به دیگر زندانها، از جمله تبعید خود او به زندان قرچک ورامین با فریب دادن زندانیان توسط زندانبانها و مأموران امنیتی صورت گرفته است:
«مثلا به یکی میگفتند برو اجرای احکام اما یکباره سر از قرچک در میآورد. به یکی دیگر میگفتند باید به بیمارستان اعزام شوی یا به سمانه نوروزی گفتند باید بروی با مسئولان پروندهات صحبت کنی که در نهایت به زندان رودسر تبعید شد. به منیره عربشاهی و یاسمن آریانی گفته شد با وکیل ملاقات دارید ولی به زندان کچویی منتقلشان کردند. بعد از تبعید این پنج زندانی، بند واکنش نشان داد و درخواست کردیم امین وزیری، دادیار ناظر بر زندان بیاید و توضیح بدهد و قول بدهد اگر قصد تبعید دارند از قبل اعلام کنند تا زندانیان دستکم داروها و وسایلشان را با خود ببرند و با بقیه خداحافظی کنند. به آنها گفتیم شما زندانیان را میدزدید. سر این موضوع درگیریهایی پیش آمد که بعد از آن من به وزارت اطلاعات احضار شدم ولی گفتم نمیآیم. چند روز بعد مأمور آمد و نامه کتبی آورد که باید به مدت سه ساعت برای بازجویی به اطلاعات میرفتم. باز هم گفتم نمیآیم ولی یکی از مأمورها گفت به قرچک منتقل میشوی اگر نیایی. من زیاد جدی نگرفتم اما در نهایت سه چهار روز بعد نامه انتقالم به قرچک آمد.»
دورانی که سپیده فرهان در زندان به سر میبرد، همزمان بود با شیوع ویروس کرونا و زندانیان سیاسی بند زنان، ۱۵ تیر ماه ۱۳۹۹ نامهای منتشر کردند که نسبت به شرایط زندان، عدم دسترسی به خدمات درمانی، نایابی و گرانفروشی کالاهای فروشگاه، کیفیت بد غذا و غیره در بند اعتراض کردند. سپیده فرهان در همان روزی که این نامه توسط زندانیان سیاسی زن در بند زنان زندان اوین منتشر شد، به زندان قرچک ورامین تبعید شد.
او شرایط آن روزها را اینگونه توصیف میکند:
«دو هفته اول پس از شیوع کرونا به زندانیان نه ماسک میدادند و نه مایع ضدعفونیکننده. زندانیان برای تمیز کردن سطوح وایتکس را با آب قاطی میکردند، چون سطوحی که در زندان مشترکا مورد استفاده قرار میگیرد بسیار زیاد است. قرنطینه بسیار کوچک و نامناسبی هم در نظر گرفته بودند که اصلا شرایط خوبی نداشت. فقط خود زندانیان نسبت به رعایت پروتکلهای بهداشتی حساسیت داشتند. مثلا خود زندانبانها که بالا میآمدند ماسک نمیزدند و ما به آنها میگفتیم شما به بیرون رفت و آمد دارید و احتمال انتقال ویروس به داخل بند زیاد است ولی توجهی نمیکردند ....»
در سالهای گذشته شیوهها و روشهای متفاوتی برای اعمال فشار بر زندانیان سیاسی علیالخصوص زندانیان سیاسی زن توسط نهادهای امنیتی به اجرا گذاشته شده است. یکی از این روشها که در حال تبدیل شدن به روندی مرسوم و برخلاف قوانین ناظر بر زندان و زندانی است، جابهجایی ناگهانی، بدون دلیل موجه و بدون اطلاع قبلی زندانیان به زندانهای دیگر یا سلولهای انفرادی است. اقدامی که نه تنها زندانیان سیاسی را در شرایطی به مراتب نامناسبتر و دشوارتر قرار میدهد، بلکه به عنوان اهرم فشار مضاعف علیه آنها و خانوادههایشان با اهداف مختلف به کار گرفته میشود.
سپیده فرهان در گفتوگو با زمانه از تبعیدش به زندان قرچک ورامین و وخامت شرایط زندان و زندانیانی که در آنجا نگهداری میشوند هم میگوید که این صحبتها در گزارش دیگری در روزهای آینده منتشر خواهد شد.
هرانا
در پی حضور در ستاد خبری اطلاعات؛ بازداشت دو شهروند و انتقال به زندان سپیدار اهواز
- تاریخ ایجاد در یکشنبه, 07 فروردين 1401 12:07
چهارشنبه ۱۸ اسفندماه، لیلا سالم زاده به همراه دخترش یاسمین اذان در پی حضور در ستاد خبری اداره اطلاعات خرمشهر بازداشت به بازداشتگاه این نهاد امنیتی در اهواز و نهایتا به زندان سپیدار اهواز منتقل شدند. این شهروندان پیشتر به صورت تلفنی به ستاد خبری اداره اطلاعات احضار شده بودند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، روز چهارشنبه ۱۸ اسفندماه ۱۴۰۰، لیلا سالم زاده به همراه دخترش یاسمین اذان در پی حضور در ستاد خبری اداره اطلاعات خرمشهر بازداشت و به بازداشتگاه این نهاد امنیتی در اهواز منتقل شدند.
به گفته یک منبع مطلع این شهروندان از بابت اتهام “تبلیغ علیه نظام” مورد تفهیم اتهام قرار گرفته و نهایتا سه روز پیش از بازداشتگاه اداره اطلاعات اهواز به زندان سپیدار اهواز منتقل شدند.
خانم سالم زاده از بیماری دیابت و فشار خون بالا رنج میبرد و تداوم بازداشت وی موجب نگرانی خانواده و نزدیکان او شده است.
منزل آنان در تاریخ ۱ اسفندماه ۱۴۰۰ توسط نیروهای امنیتی مورد بازرسی قرار گرفته و برخی از وسایل شخصی آنان از جمله تلفن همراه خانم اذان را ضبط کرده و با خود بردند.
پیشتر یک منبع نزدیک به خانواده عزیز اذان در این خصوص به هرانا گفته بود: “در تاریخ ۱ اسفندماه نیروهاى امنیتی جهت بازداشت یاسمین به منزل وی مراجعه کرده و محل را مورد تفتیش قرار دادند؛ اما چون یاسمین مبتلا به کرونا و در بستر بیماری بود از بازداشت او صرف نظر کردند و نهایتا اعلام داشتند که وی باید در تاریخ ۸ اسفند ماه به ستاد خبرى خرمشهر مراجعه کند”.
منبع مطلع افزود: “روز ۸ اسفند ماه، پس از مراجعه خانم عزیز اذان به محل مقرر، ماموران امنیتی به او گفتند که افرادی از اداره اطلاعات شهر اهواز به دیدن او خواهند آمد که ساعاتی بعد علیرغم انجام نگرفتن این امر، یاسمن به منزل برگشته و نهایتا روز ۱۸ اسفندماه مجددا از طریق یک تماس تلفنی به نهاد مذکور احضار شد”.
به گفته این منبع مطلع، پس از بازداشت خانم عزیز اذان، حساب اینستاگرام وی نیز مسدود شده است.
لیلا سالم زاده، ۵۲ ساله و دخترش یاسمین اذان فرزند عزیز، فعال رسانه ای، ۳۸ ساله و از اهالى کوى احمد آباد آبادان هستند.
هرانا
گزارشی از وضعیت و مشکلات زندانیان سیاسی در بند جدید امنیتی زندان ارومیه
- تاریخ ایجاد در یکشنبه, 07 فروردين 1401 12:14
زندانیان سیاسی محبوس در بند جدید امنیتی زندان ارومیه با مشکلات بسیاری در زمینه های گوناگون روبرو هستند. در گزارش پیش رو به گوشه ای از این مشکلات از جمله در خصوص وضعیت بهداشت، محدود شدن ملاقات ها و افزایش برخورد
خشونت آمیز زندانبانان پرداخته شده است.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، زندانیان محبوس در بند جدید امنیتی زندان ارومیه با مشکلات بسیاری در زمینه های گوناگون روبرو هستند.
یک منبع مطلع در خصوص وضعیت بهداشتی این بند به هرانا گفت: وضعیت بهداشت این بند بسیار نامناسب است و زندانیان با مشکلات متعددی در این زمینه روبرو هستند. افزون بر این زندانیان بند جدید برای رفتن به بهداری با محدودیت مواجه هستند”.
این منبع افزود: “ملاقات زندانیان با خانواده های خود محدود شده است و تحت نظارت شدید امنیتی صورت میگیرد. در حالی که هم اکنون حدود ۵۰ زندانی در این بند نگهداری میشوند نامناسب بودن تهویه هوای این بند، زندانیان را دچار مشکلات جدی و کرده است.”
به گفته این منبع، رفتار خشونت آمیز زندانبانها در بند جدید افزایش داشته و نسبت به کوچکترین اعتراضی واکنش نشان میدهند و با زندانی معترض برخورد خشن میکنند.
روز دوشنبه ۲۰ دی ۱۴۰۰، نیروهای گارد ویژه زندان ارومیه زندانیان محبوس در بند سیاسی را به بند جدید این زندان منتقل کردند. انتقال این زندانیان حوالی ساعت ۷ صبح آن روز با خشونت همراه بوده و نیروهای گارد ویژه زندانیانی که در مقابل انتقال مقاومت کردند را مورد ضرب و شتم قرار داده و اموال شخصی آن ها را تخریب کردند. این زندانیان پس از انتقال به بند جدید که دارای شرایط بسیار امنیتی و فاقد امکانات است از تماس تلفنی با خانواده خود محروم بوده اند.
ساکنین این بند از روز یکشنبه ۲۱ آذرماه در اعتراض به دستور رئیس زندان مبنی بر انتقال ساکنین این بند به بند جدید بدون امکانات و فضای کافی اعتصاب غذا کرده بودند.
این زندانیان روز یکشنبه ۲۸ آذرماه، با انتشار یادداشتی مشترک اعلام کرده بودند که تا زمان اعلام رسمی مسئولان زندان مبنی بر لغو انتقال به بند جدید به اعتصاب خود ادامه خواهند داد.
روز چهارشنبه ۱ دی ماه، بیست تن از این زندانیان، در اعتراض به بی توجهی مسئولان نسبت به خواسته آنان در مقابل افسر نگهبانی دست به تحصن زده و ساعاتی بعد به دنبال وعده افسرنگهبانی مبنی بر مراجعه مدیریت زندان به بند سیاسی، به بند بازگشتند.
نهایتا این زندانیان در تاریخ ۲۱ آذرماه در پی وعده مساعد رئیس زندان ارومیه مبنی بر جبران کمبودهای این بند و عدم انتقال این زندانیان به بند جدید تا زمان رفع کمبودها به اعتصاب غذای خود پایان داده بودند.
هرانا
بیانیه مشترک ۳۷ سازمان مدافع حقوق بشر در خصوص تمدید ماموریت گزارشگر ویژه حقوق بشر سازمان ملل در امور ایران
- تاریخ ایجاد در یکشنبه, 07 فروردين 1401 12:03
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران به همراه ۳۶ سازمان حقوق بشری و مدنی ایرانی، منطقهای و بینالمللی دیگر با انتشار بیانیهای مشترک از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد خواستند که در نشست پیش روی این شورا به نفع قطعنامه تمدید ماموریت گزارشگر ویژه ایران رای دهند.
به گزارش خبرگزاری هرانا، ارگان خبری مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران، سی و هفت سازمان حقوق بشری و مدنی ایرانی، منطقهای و بینالمللی دیگر با انتشار بیانیهای مشترک از شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد خواستند که در نشست پیش روی این شورا به نفع قطعنامه تمدید ماموریت گزارشگر ویژه ایران رای دهند.
در این بیانیه از کشورهای عضو شورای حقوق بشر سازمان ملل متحد خواسته شده است تا در چهل و نهمین جلسه این شورا از تمدید ماموریت گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران حمایت کنند. امضاکنندگان این بیانیه با توجه به مصونیت کامل مقامات ایرانی در خصوص نقض گسترده و نظام مند حقوق بشر، تمدید ماموریت را ضروری توصیف کردهاند.
امضاکنندگان این بیانیه با اشاره به نقض حق حیات از طریق استفاده از مجازات اعدام علیه کودک مجرمان و صدور و اجرای حکم اعدام برای افرادی که اتهامات آنان مطابق با قوانین بینالمللی “جنایات جدی” تعریف نمیشود را مغایر با قوانین بینالمللی توصیف کردند.
به علاوه، همانگونه که در گزارش پیشین گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران برجسته شده است، تبعیض در قانون و عمل علیه زنان و دختران، افراد متعلق به اقلیتهای ملی، مذهبی و یا زبانی همچنین همجنسگرایان و دوجنسگرایان زن و مرد و افراد ترنس کماکان یک واقعیت فراگیر و روزمره است و این تبعیضات گسترده خشونت علیه زنان و دختران را تداوم میبخشد.
به باور امضاکنندگان این بیانیه، در چنین شرایطی تمدید ماموریت گزارشگر ویژه حقوق بشر در امور ایران به منظور نظارت، مستندسازی و گزارش به شورای حقوق بشر سازمان ملل از هر زمان دیگری حیاتیتر است.
اسامی سازمانهای امضاءکننده این بیانیه در ادامه میآید:
مرکز عبدالرحمن برومند
طرفداران حقوق بشر
مرکز آفریقایی مطالعات دموکراسی و حقوق بشر
حقوق بشر برای همه در ایران
سازمان عفو بینالملل
عرصه سوم
ماده ۱۸
ماده ۱۹
انجمن حقوق بشر مردم آذربایجانی در ایران
جمعیت حقوق بشر کردستان در ایران-ژنو (KMMK-G)
گروه حقوق بشر بلوچستان
موسسه مطالعات حقوق بشر قاهره (CIHRS)
مرکز حقوق بشر در ایران
مرکز حامیان حقوق بشر
شبکه بینالمللی حقوق کودک
اتحاد جهانی برای مشارکت شهروندان – CIVICUS
کمیته حمایت از روزنامهنگاران
Conectas Direitos Humanos
همه با هم علیه مجازات اعدام (ECPM)
آزادی از شکنجه
مجموعه فعالان حقوق بشر در ایران (HRAI)
دیدهبان حقوق بشر
تاثیر بر ایران
کمیسیون بین المللی حقوق دانان
فدراسیون بینالمللی حقوق بشر (FIDH)
سرویس بینالمللی حقوق بشر (ISHR)
حقوق بشر ایران
مرکز اسناد حقوق بشر ایران
عدالت برای ایران
شبکه حقوق بشر کردستان
گروه بین المللی حقوق اقلیت
اقدام آشکار بین المللی
بنیاد سیامک پورزند
اتحاد برای ایران
ائتلاف جهانی علیه مجازات اعدام
سازمان جهانی مبارزه علیه شکنجه (OMCT)
شش رنگ: شبکه لزبینها و ترنسجندرهای ایرانی
هرانا
مقالات دیگر...
- مرگ بکتاش آبتین در زندان در ادامه قتلهای زنجیرهای و قمار با جان زندانیان برای ترساندن مخالفان است
- کانون نویسندگان ایران: حکومت آزادیستیزان بکتاش آبتین را از ما گرفت
- دومین سالگرد سرنگونی هواپیمای اوکراینی توسط سپاه؛ نخستوزیر کانادا: مبارزه برای اجرای عدالت را ادامه میدهیم
- زهرا محمدی، فعال مدنی و مدرس زبان کُردی، برای اجرای حکم خود راهی زندان شد
مصاحبه ها
عضويت در خبرنامه
آمار بازديدكنندگان
امروز | 1789 | |
ديروز | 12675 | |
اين هفته | 20705 | |
اين ماه | 88162 | |
كل | 6949212 |