FacebookTwitter

محمد نوریزاد، سنگر ساز بی سنگر

Multithumb found errors on this page:

There was a problem loading image /home/ayahra/ayahra.org/images/anorezad34.jpg
There was a problem loading image /home/ayahra/ayahra.org/images/anorezad34.jpg
محمد نوری زاد را برای اولین و آخرین بار در سال‌های آخر دهه هفتاد از نزدیک دیدم. آن زمان در دانشگاه آزاد واحد جنوب تهران تدریس می‌کردم. فضا فضای اصلاحات و تنش‌های ایجاد شده توسط افراد «ظاهرا» خودسر بود. به خوبی به یاد دارم که در داخل دانشگاه یکی از تشکیلات دانشجویی متمایل به همین افراد خودسر پلاکاردی تهیه کرده بود و به دیوار زده بود با آیه‌ای از قرآن که می‌گفت اینها می‌گویند اصلاح طلب هستند، اما فاسدند!
وَإِذَا قِيلَ لَهُمْ لَا تُفْسِدُوا فِي الْأَرْضِ قَالُوا إِنَّمَا نَحْنُ مُصْلِحُون أَلَا إِنَّهُمْ هُمُ الْمُفْسِدُونَ وَلَكِنْ لَا يَشْعُرُونَ
اگر اشتباه نکنم، همین نهاد محمد نوری‌زاد را به دانشگاه دعوت کرده بود. و البته محمد نوری‌زاد آن زمان نور چشمی این گونه آدم‌ها بود. و اینگونه جلسات هم معمولا صرف تهییج ایدئولوژیک افراد برای مقابله با جریان اصلاح طلبی می‌شد.
گو این که صحبت‌هایش حال و هوای دینی و مذهبی داشت اما من محمد نوری‌زاد را متفاوت یافتم. بخشی از صحبت او همچنان در ذهن و خاطره من زنده است و هراز گاهی به خاطر می‌آورم. آنجا که صحبت به آقای آوینی رسید و سوال کنندگان همان فضای اسطوره پرورانه پیرامون کسانی که از دنیا می‌روند را ایجاد کرده بودند، گویا آقای آوینی در همه چیز و در همه زوایا کامل و خوب و پرفکت! بوده است.anorezad34.jpg
اما محمد نوری‌زاد خیلی صریح و صادقانه، این فضا را شکست. عین کلماتش را به یاد ندارم اما مضمون صحبتش این بود که اتفاقا آوینی در مسائل اعتقادی خیلی هم تعصب داشت، از او تصاویر نادرست ایجاد نکنید و ... او مصادیقی از رفتار آوینی را نیز بیان کرد.
یک همذات پنداری نسبتا معمولی با شرایط و فضای آن زمان، به خوبی بیانگر روحیه محمد نوری‌زاد است که سال‌ها بعد او را به محمدنوری‌زادی تبدیل کرد که ما اکنون می‌شناسیم، کسی که من او را با تاسی از روایت فتح سال‌های دور، سنگر ساز بی سنگر می‌نامم. سنگرسازان بی سنگر عنوانی بود که روایت فتح برای  رزمندگانی برگزیده بود که عضو جهاد سازندگی بودند و با لودر و بولدوزر در جبهه‌ها برای رزمنده‌ها سنگر درست می‌کردند، در حالی که خود سنگری نداشتند و از همین رو بسیاری جانشان را از دست می‌دادند.
محمد نوری‌زاد با نوشته‌هایش و با کارهایش در حال جابه جایی سنگر‌های ذهنی ما مردم ایران است. نوعی تابو شکنی آرام و هماهنگ با شرایط ایران. نامه نگاری‌های او به رهبری، انتقاد صریح به حوزه‌هایی از قدرت که در پناه توهم آفرینی‌ها از انتقاد در امان مانده بودند، با تحلیل‌هایش از شرایط روز، با سر زدن به خانواده‌های کشته شدگان به دست ستمگران حاکم، با بوسیدن پای فرزند خردسال یک خانواده بهایی، با مصاحبه‌های آتشین با رسانه‌های خارج از کشور که هرکدامشان دل انسان را به لرزه می‌اندازد که او را دستگیر خواهند کرد، با فیلم‌هایی که ساخته و ...
هر کدام از این‌ها، به بیان جبهه‌ای‌ها، خاکریزی است که جلوتر از خاکریز کنونی در ذهن من و شمای ایرانی زده می‌شود تا ذهن ما فضای بیشتری برای اندیشیدن داشته باشد. البته که این تابو شکنی‌های او به مذاق آن‌ها که زندگیشان با تابو سازی می گذرد خوش نمی‌آید و از این روست که صدایشان برعلیه او بلند است و ما چون خبری از او در رسانه‌ها نمی‌بینیم، خبری هم از نوری‌زاد نمی‌گیریم. و من سنگری برای محمد نوری‌زاد نمی‌بینم.
و من می‌دانم که چه تفاوتی است بین آن دختر مصری و آن زن ایرانی که عریان شدنشان را «روشنفکران» تحلیل می‌کنند و به سطح اخبار می‌کشانند و کارشان را تقلید می‌کنند تا بگویند که تابویی شکست اما همین «روشنفکران» تابوشکنی‌های کلیدی‌تر نوری‌زاد نمی‌بینند، نمی‌بینند که رفتن به خانه یک بهایی و بوسیدن پای آن کودک خردسال و عذرخواهی چیزی نیست جز شکستن مرز‌های جهل، پیامی مبتنی بر انسانیت، روایتی بسیار هماهنگ و همگون از همان حقوق بشری که ...  
نه آن جبهه‌ای‌ها قدیس مطلق بودند،‌ آن گونه که بت‌پرستان آن‌ها را به تصویر می‌کشند و نه محمد نوری‌زاد انسان کامل است.  اما او هر که هست همین الان به او بپردازیم، نه این که «بعدها» در روایت فتح‌ها او را به «اسطوره آزادی ایران» و «قهرمان ملی» تبدیل کنیم.
 منبع :زاویه -محسن نمکیان
 

 

 

 

BalatarinFacebookMySpaceTwitterDiggDeliciousStumbleuponGoogle BookmarksRedditNewsvineTechnoratiLinkedinMixx

عضويت در خبرنامه

captcha

آمار بازديدكنندگان

6981898
امروزامروز8622
ديروزديروز9410
اين هفتهاين هفته53391
اين ماهاين ماه100001
كلكل6981898
18.116.14.48
UNKNOWN