حملات سایبری که از آن‌ها با عنوان خشونت و تخریب مجازی هم یاد می‌شود، خلاف مزاحمت‌ها و خشونت‌های دنیای واقعی، می‌توانند ازنظر شناسایی منبع، کاملا مورد ابهام باقی بمانند و با ایمیل‌های موقت و جعلی، نام‌های مستعار در اتاق‌های چت و گفت‌وگو، متن‌های ارسالی در تلفن‌های همراه از سوی تلفن‌های ثبت‌نشده، نام مستعار جعلی در فیس‌بوک و سایر فضاهای مجازی و انواع امکانات اینترنتی، افراد را مورد آسیب قرار بدهند. اینترنت، این امکان را به‌سادگی فراهم کرده تا تخریب‌کنندگان و مزاحمان سایبری، با ماسک‌های هویتی بر چهره خود، با هر انگیزه و به هر دلیلی به خشونت علیه کاربران دیگر دست بزنند.

هرچند که همه این خشونت‌ها پشت ماسک‌های هویتی و نام‌های مستعار و آی‌دی‌های جعلی صورت نمی گیرند؛ چه بسیارند افرادی که در فضای بحث و گفت‌وگو و اظهارنظر، از چنین ادبیاتی استفاده می‌کنند  و در گروه افراد شناخته شده از جمله هنرمندان، روزنامه نگاران، فعالان حقوق بشر و … نیز قرار می‌گیرند. در تمام این موارد، یک نقطه مشترک وجود دارد و آن هم ادبیات جنسیت زده و سکسیستی در مزاحمت‌های سایبری علیه زنان است.

مردان و زنان، از گروه‌های سنی مختلف و قشرهای متنوع اجتماعی، آماج خشونت‌های سایبری و ترور شخصیت در فضای مجازی هستند؛ به ویژه افرادی که به دلیل فعالیت های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، هنری، حقوق بشری و … از هیچ مصونیتی در برابر قضاوت ها و کنجکاوی و مزاحمت‌های مجازی در امان نیستند. با این‌همه آنچه که موقعیت زنان را در این وضعیت ویژه می‌سازد، ادبیات زن‌ستیزانه‌ای است که در جریان این تخریب‌های مجازی نسبت به آن‌ها روا داشته می‌شود.

مردانی که قربانی خشونت‌های سایبری می‌شوند – اگر همجنسگرا یا ترنسکچوال نباشند – ممکن است به دلیل عملکرد، رویکرد و سخنان خود مورد نقد و حمله قرار بگیرند اما کمتر پیش می‌آید که بدن، هویت جنسیتی، روابط خصوصی جنسی و هرآنچه که به جنسیت آن‌ها باز می‌گردد، محل تاخت و تاز و مزاحمت‌های سایبری باشد. در عوض، نقطه ویژه خشونت‌های سایبری علیه زنان، بدن و جنسیت و روابط خصوصی آنهاست که مدام مورد حمله و تمسخر قرار می‌گیرد. برای مثال یک فعال سیاسی مرد ممکن است به دلیل عقاید سیاسی خود «مزدور» یا «جاسوس» لقب بگیرد، اما دایره چنین اتهامات و تخریب هایی وقتی به یک فعال سیاسی زن می‌رسد، فراتر می رود و وارد حریم خصوصی جنسیتی و جنسی او نیز می‌شود.

هرچند ممکن است این تخریب‌ها از سوی کاربرانی صورت بگیرند که با جمهوری اسلامی در ارتباط یا به آن وابسته هستند اما الزاما در همه موارد اینگونه نیست. به نظر می‌رسد گفتمان مردسالارانه و جنسیت زده، منشا اصلی شکل گیری چنین حملاتی باشد به گونه ای که در بسیاری از موارد حتی به دشواری می‌توان با قاطعیت ردپای نیروهای امنیتی را شناسایی و دنبال کرد. به عبارت دیگر، گاه شیوه برخوردهای تخریبی پوزیسیون و اپوزسیون در این زمینه تفاوت چندانی با هم ندارند.

خشونت سایبری و زنان فعال ایرانی

از نمونه‌های شناخته شده خشونت در دنیای مجازی کاربران ایرانی، می‌توان خشونت‌های سایبری علیه مسیح علی‌نژاد، خبرنگار ایرانی ساکن آمریکا را مثال زد. اما او تنها قربانی این نوع خشونت‌ها نبوده و نیست. روزنامه نگاران و فعالان دیگری نیز همچون او قربانی این تخریب‌ها بوده‌اند؛ از جمله پونه قدوسی، خبرنگار بی بی سی و دیگر همکاران او در رسانه‌های مختلف. دایره تخریب‌های مجازی علیه این زنان حتی به تهمت‌هایی مرتبط با فساد اخلاقی و تجاوز جنسی نیز منتهی شده است.

هنرمندان، فعالان حقوق بشر و فعالان حقوق همجنسگرایان نیز با شدت زیادی مورد چنین تخریب‌ها و ترور شخصیت‌هایی قرار می‌گیرند. از جمله شادی امین، فمینیست و فعال حقوق همجنسگرایان که به تازگی مورد حملات سایبری گروهی با هویت‌های ناشناس قرار گرفته است.

به گفته شادی صدر، حقوقدان و فعال حقوق زنان این زنان با وجود همه تفاوت‌هایی که با هم دارند در یک ویژگی شریک هستند؛ آن‌ها زن‌هایی هستند که «زیادتر از حدی که جامعه برایشان تعیین کرده» حرف می‌زنند. او دراین‌باره به رادیوزمانه می‌گوید: «وقتی این زنان در جریان قالب حرکت و گفتمان مسلط را تایید می‌کنند، قربانی خشونت سایبری نمی‌شوند اما وقتی از قلمرویی که برایشان کشیده شده پا را فراتر می‌گذارند با ترور شخصیت و تخریب سایبری مواجه خواهند بود. من در جریان حملات اخیر فراوانی که نسبت به زنان ایرانی در فضای مجازی صورت گرفته خیلی یاد فروغ فرخزاد می‌افتم. تا زمانی که در چارچوب های رایج شعر می‌گفت مورد تشویق قرار می‌گرفت. به محض اینکه در شعر و در زندگی شخصی پا را از گفتمان مسلط فراتر گذاشت، حتی از سوی جامعه روشنفکری مورد تخریب قرار گرفت؛ حتی درباره بوی عرق بدنش هم حرف‌ها زده شد.»

مینا خانی، فمینیست و فعال سیاسی ساکن آلمان که خود قربانی خشونت‌ها و مزاحمت‌های سایبری بوده، این تخریب‌ها را در سه سطح تجربه کرده و به رادیوزمانه می گوید: «در سطح اول از سوی کاربران معمولی است که معمولا به راحتی و بی مقدمه پیشنهاد ارتباط جنسی می‌دهند و چون پاسخی نمی‌گیرند، توهین‌های آزاردهنده جنسی می‌کنند. سطح دوم، کاربرانی هستند که با نظرات سیاسی من همخوانی ندارند و به خشونت‌های کلامی آمیخته با فحاشی های جنسی متوسل می‌شوند. در سطح سوم اما بخشی از جامعه متفکر، روزنامه نگار و دگراندیش بوده که با اولین مخالفت‌های سیاسی مرا با توهین‌های جنسی و اتهامات اثبات نشده شخصی و سیاسی یا تحقیر جنسی رو به رو کرده‌اند.»

 

تخریب یک زن یا ارعاب همه زنان؟

شادی صدر بر این باور است که هدف چنین تخریب‌ها و خشونت‌هایی فقط زنان فعال و شناخته شده نیستند، بلکه در این میان فضایی ایجاد می‌شود که زنان کل جامعه از قرار گرفتن در موقعیت‌های مشابه دوری کنند و خلاف گفتمان مسلط حرف نزنند یا ننویسند.

او می‌گوید: «این فقط زنان روزنامه‌نگار، فمینیست، همجنسگرا و فعال نیستند که مورد حملات سایبری قرار می‌گیرند. خطر بزرگ‌تر، ترساندن بقیه زنان جامعه ایرانی است. به هرحال زنان گروه اول در صحنه هستند و به نوعی ممکن است با چنین تخریب‌هایی مقابله کنند. اما چندین هزار زن دیگر هستند که با وجود چنین خشونت‌هایی دیگر جرات نمی کنند پا به عرصه بگذارند و در صحنه حرف زدن، نظر دادن و نوشتن و فراتر رفتن از گفتمان حاکم، حتی یک گام بردارند. اساسا هدف چنین تخریبی همین است که زنان به خصوص زنان جوان را مرعوب کنند تا وارد عرصه نوشتن و اظهارنظر نشوند.

یا حتی در جامعه همجنسگرایان؛ همیشه مردهای همجنسگرا به دلیل مرد بودن‌شان موقعیت فرادست داشته‌اند. حالا شما تصور کنید یک دختر جوان لزبین باشی و با چنین فضای تخریبی مواجه بشوی. دیگر جرات حضور در صحنه اظهارنظر را نخواهی داشت.»

از سوی دیگر نمی‌توان منکر آسیب‌هایی شد که زنان در این فرآیند متحمل می‌شوند. زنان مورد خشونت مجازی واقع‌شده، هرچقدر هم قوی باشند، در مقام یک انسان قادر به تاب و تحمل حجم انبوهی از خشونت و توهین و ناسزا نیستند. واکنش‌ها شکل‌های مختلفی دارد؛ گاه شاهد بسته شدن حساب فیس‌ بوک و توقف فعالیت‌های مجازی برخی از این زنان بوده‌ایم که برای دور شدن از فضای توهین و خشونت، ترجیح داده‌اند مدتی دور از فضای مجازی باشند. گاه، پاسخ‌ها و نامه‌هایی از سوی این افراد در همان فضای مجازی منتشر می‌شود که گویای خشم و آسیب‌دیدگی و روان زخم خورده و نژند آن‌هاست، گاه تا مدت‌ها دست از فعالیت کشیده‌اند و در صورتی که هیچ یک از اینها نبوده باشد، بار روانی آسیب مورد نظر را در خود و با خود حمل کرده‌اند تا بتوانند راه‌هایی برای مقاومت بیابند.

اما شادی صدر بر این باور است که تجربه نشان داده بسیاری از این زنان در مقابل چنین تخریب‌ها و آسیب‌هایی راه‌هایی در پیش می‌گیرند تا این آسیب‌ها را به یک موضوع سازنده و تحلیلی تبدیل کنند. کما اینکه برخی زنانی که به آن‌ها تجاوز شده، تبدیل می‌شوند به رهبران کمپین علیه خشونت‌های خانگی یا حمایت از زنان مورد تجاوز قرار گرفته. زنان مورد خشونت‌های سایبری قرار گرفته هم در صورت شناخته شده بودن، می‌توانند آسیب های ناشی از چنین تخریب هایی را پشت سر بگذارند، اما نه به آسانی.

 از سکوت تا شکایت قانونی

سکوت، شاید نخستین واکنش مشترکی باشد که زنان مورد خشونت سایبری واقع‌شده، در پیش می‌گیرند. هرچند که این رویه در ماه‌های اخیر تغییر کرده و حتی صفحاتی در فیس‌بوک با هدف حمایت از این زنان و افشای خشونت‌ها و مزاحمت‌ها ایجاد شده‌اند تا جسارت و جرات برملا کردن چنین تخریب‌هایی افزایش بیابد؛ با این همه در گام نخست بیشتر این زنان ترجیح می‌دهند در سکوت از کنار مزاحمت‌های سایبری بگذرند.

اما در مواردی که این وضعیت ادامه پیدا کرده، عکس‌العمل‌های مختلفی از این زنان سر می‌زند. برخی وقتی با حمله از سوی فردی با اسم و هویت واقعی روبه‌رو شده‌اند او را در پست‌های عمومی فیس‌بوکی یا دیگر شبکه‌های مجازی مورد پرسش قرار داده‌اند. مینا خانی دراین‌باره از تجربه شخصی‌اش می گوید: «من در اکثر موارد واکنشی نشان نداده‌ام، از کنارش گذشته‌ام و به بلاک کردن طرف مقابل اکتفا کرده‌ام. تنها یک مورد را به فعالان سیاسی یک شهر که آن شخص در آن زندگی می‌کرد اطلاع دادم. و در یک مورد خاص چون شخص مورد نظر به هر حال از سرمایه نمادین فلسفه و نگاه های پیشرو استفاده می‌کرد ولی در پیام‌های شخصی من را به طور ضمنی به تجاوز تهدید کرده بود و حرف‌هایی با انگاره‌های نژادپرستانه زده بود، آن را عمومی کردم.»

شادی صدر اما بر این باور است که بهتر است زنان مورد خشونت واقع‌شده محتوای این تخریب‌ها و مزاحمت‌ها را نخوانند و به آن اهمیت ندهند. او می‌گوید: «من روانشناس و آسیب شناس اجتماعی نیستم اما بر اساس تجربه شخصی می‌گویم که این تخریب‌ها و مزاحمت‌ها مثل زباله هستند. وقتی آن‌ها را می خوانی و مرور می‌کنی، وارد مغزت می کنی. بهتر است با بی اعتنایی از کنار این تخریب‌ها بگذریم و به کار خودمان ادامه بدهیم. البته این که می‌گویم واقعا گاهی غیرممکن است چون آدم در شرایط روانی قرار می گیرد که نمی‌تواند عکس العمل نداشته باشد. اما به طور کلی به نظرم ما باید به نقد جواب بدهیم و نه به تخریب. چون جواب دادن به تخریب مشروعیت بخشیدن به تخریبگر است.»

در قوانین برخی کشورها از جمله ایالات متحده امریکا، استرالیا، کانادا، ژاپن و نیز اتحادیه اروپا پیش بینی‌هایی در بررسی و مقابله با مزاحمت‌های سایبری صورت گرفته؛ با این همه خلاء قانونی در زمینه خشونت‌ها و تخریب‌های سایبری علیه زنان بسیار مشهود است؛ به ویژه که بسیاری از این خشونت‌ها و توهین‌ها با اسامی مستعار و هویت‌های جعلی و ناشناخته صورت می‌گیرند و قابلیت پیگیری قانونی ندارند.

از سوی دیگر، هنوز نه تنها در جامعه ایرانی بلکه در بیشتر جوامع نسبت به خشونت‌های سایبری حساسیت وجود ندارد و قابل تصور نیست که مزاحمت مجازی هم می‌تواند به اندازه خشونت فیزیکی تخریبگر باشد.

شادی صدر از اقدام حقوقی علیه خشونت‌های مجازی دفاع می‌کند و می‌گوید: «شکایت حقوقی حق هر آدم است. همه این زنانی که در فضای مجازی مورد حمله قرار می‌گیرند افراد کنشگر و فعالی هستند که از حقوق دیگران دفاع می‌کنند. بنابراین این افراد باید حتما از حق خودشان هم دفاع کنند. اما متاسفانه در این زمینه خلاء و محدودیت حقوقی وجود دارد و این مختص ایران هم نیست. سیستم حقوقی کشورها هنوز این آمادگی و جوامع هنوز این حساسیت را ندارند.»

مینا خانی هم عکس‌العمل های جامعه و اطرافیان به خشونت‌های سایبری علیه زنان را تاسف برانگیز می خواند و می گوید: «در اکثر موارد افراد دیگر در برابر چنین رفتارهایی سکوت می کنند و بعد همدلی با فرد حمله کننده و این سوال مخصوصِ همدلان متجاوز را مطرح می کنند که خب؛ “تو چه کردی که طرف این را گفت”. اما اگر منصفانه بخواهم بگویم، تعداد کسانی که با این مسائل مسوولانه‌تر برخورد می کنند در سال های گذشته بیشتر شده است.»

با این همه نکته قابل تامل این است که جامعه ایرانی نیز همچون بسیاری از جوامع دیگر هنوز به یک مکانیسم جمعی، دست کم در میان قشر روشنفکر جامعه برای برخورد صریح و قاطع با مساله خشونت سایبری علیه  زنان و همجنسگرایان دست پیدا نکرده است. هنوز زنان روزنامه نگار، فعال حقوق بشر و همجنسگرایان، هنرمند و شناخته شده متعددی از مزاحمت‌های مجازی رنج می‌برند که با ادبیات جنسیت زده و سکیستی ،حریم خصوصی آن‌ها را مورد تاخت و تاز قرار می‌دهند.

سیستم سرکوب و سانسور همچنان این زنان را تهدید می‌کند و گفتمان مردسالارانه حاکم نه تنها از سوی حکومت جمهوری اسلامی بلکه حتی از سوی کاربران معمولی اینترنت، در تلاش برای تشدید این سرکوب و سانسور است.

 

زهرا باقری شاد/ نعیمه دوستدار

زمانه