نامه زندانیان بند ۳۵۰ خطاب به جعفری دولت آبادی

آقای دادستان! با بی عدالتی نسبت به زندانیان سیاسی احسا س بزرگی می کنید؟

26 مرداد 1390 ساعت 10:43
جرس: جمعی از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین، بزرگ‌ترین بند زندانیان سیاسی کشور، در نامه‌ای خطاب به دادستان تهران از نقض قوانین و حقوق زندانیان سیاسی نوشته‌اند؛ زندانیانی که گویا قانونی متفاوت و خود وضع کرده درباره آنان اجرا می‌شود، زندانیانی که حتی از حقوق یک زندانی عادی که جنایت‌هایی همچون قتل و تجاوز به عنف مرتکب شده نیز محروم مانده‌اند؛ حقوقی مانند حق دسترسی به تلفن، ملاقات حضوری با خانواده و مرخصی. جمعی از این زندانیان خطاب به دادستان تهران بار دیگر یاد آوری کرده‌اند که به زودی تاریخ درباره کسانی که این گونه به زندانیان سیاسی و خانواده‌هایشان ظلم روا می‌دارند قضاوت خواهد کرد.
در این نامه با انتقاد از عملکرد دادستان تهران آمده است:

الان بیش از یک سال است که از بزرگ و مهم شدن شما می‌گذرد، یعنی از زمانی که مانع ملاقات حضوری زندانیان سیاسی با خانواده‌هایشان و قطع تماس تلفنی و استفاده از مرخصی آن‌ها شده‌اید. با این همه این چند سطر را نه برای تقاضایی از شما که برای ثبت در تاریخ می‌نویسیم، تاریخی که به زودی درباره ما و شما قضاوت خواهد کرد. هر چند به نظر می‌رسد شما هم حافظه تاریخی ضعیفی دارید، چون کافی است چند پلک بزنید و وضعیت روحی و روانی و اجتماعی کسی را که جانشین او شده‌اید مرور کنید. فکر نمی‌کنیم هیچ ایرانی آزاده‌ای بخواهد، خود را جای شما بگذارد و اگر شما هم ذره‌ای از عدالت بو برده‌اید همین حال را پیدا می‌کنید.

به گزارش کلمه اسامی و امضاهای این نامه نزد این رسانه محفوظ است.

متن کامل این نامه به شرح زیر است:

 

آقای جعفری دولت آبادی
دادستان تهران

امروز که این نامه را خطاب به شما می‌نویسیم در خواست آزادی‌مان را از شما و یا هیچ کس دیگر نداریم و با اینکه احکام خود را کاملا غیر عادلانه می‌دانیم اما در اینجا تنها از حقوق از دست رفته خود به عنوان یک زندانی سخن می‌گوییم.

بیش از یک سال است که از عمر دادستانی شما می‌گذرد و در این مدت بسیاری از ما از ملاقات حضوری با خانواده‌هایمان، تماس تلفنی و حق مرخصی به عنوان حقوق اولیه یک زندانی محروم شده‌ایم. محدودیت‌هایی که به دستور شخص شما ایجاد شده است و این بوده است سهم ما از دادستانی شما.

به عنوان دادستان تهران احتمالا بر این باور هستید که ملاقات حضوری و امکان استفاده از تلفن و مرخصی، جزیی از حقوق زندانیان است، چرا که هم اکنون این روند در تمام زندانهای ایران در حال اجراست و تنها بخشی از زندانیان سیاسی هستند که از آن محروم شده‌اند و خود شما کسی هستید که این روال غیر قانونی را درباره این زندانیان نظاره گر هستید، چرا که اعطای این ملاقاتهای حضوری و مرخصی به صورت گزینشی و کاملا سلیقه‌ای در دفتر شما اعمال می‌شود و بنابراین بخشی از زندانیان سیاسی را تبدیل به گروهی از زندانیان کرده‌اید که قانونی کاملا متفاوت درباره آن‌ها اجرا می‌شود.

شما با در اختیار گرفتن اجازهٔ امکان تماس تلفنی روزانه سه تا پنج دقیقه‌ای زندانیان سیاسی و ملاقات حضوری آن‌ها از سازمان زندان‌ها و انتقال آن به حوزه اختیارات دادستانی، خواسته‌اید بخشی از اقتدار از دست رفته را به دادستانی و زیر مجموعه خود بازگردانید. هم اکنون یک سال از اجرای اقتدار گرایی شما در دادستانی تهران گذشته است. یقینا خود شما بیش از هر کسی می‌دانید که در این راه چه میزان دستاورد داشته‌اید و چه ظلمی را روا داشته‌اید. همچنانکه در ملاقاتهای خود با برخی زندانیان سیاسی به بخش‌هایی از آن ظلم‌ها اشاره کرده‌اید و تنها بر سر میزان آن اختلاف نظر داشته‌اید. همچنانکه در ملاقات با زندانیان و اعضای خانواده‌های آن‌ها گفته‌اید که جرم این زندانیان تنها این بوده که حرف‌هایشان را با صدای بلند گفته‌اند.

آقای جعفری دولت آبادی

شما بار‌ها در ملاقات با خانواده زندانیان سیاسی گفته‌اید که صادر کردن اجازه ملاقات حضوری لطف و همراهی دادستان با آنهاست، احتمالا هم بر این باورید که آن‌ها باید از این لطف و مرحمت شما سپاسگزار باشند. لطفی که با روز‌ها رفت و آمد و ساعت‌ها انتظار در پشت درهای دفتر دادستان و همکارانش شامل حالشان شده است و شما خوشحال هستید که یک ملاقات حضوری ۲۰ دقیقه‌ای را با مهرورزی‌تان به آن خانواده مرحمت کرده‌اید. تا هم ثواب آخرت را ببیرید و هم نان دنیایتان را بخورید!

برخی از اعضای خانواده‌های زندانیان سیاسی در شهرستان‌ها زندگی می‌کنند و تنها امکان برقراری تماس با آن‌ها شنیدن صدای خانواده‌شان آن هم از طریق تلفن بود، آن هم روزی سه تا پنج دقیقه که‌گاه توسط مسوولان زندان و برای اینکه به قول شما و آن‌ها ما «آدم شویم» بار‌ها قطع می‌شد. چرا که وقتی یکی از زندانیان را برای اعدام می‌بردند و یا به یکی دیگر از زندانهای کشور منتقل می‌شد دور آن‌ها جمع می‌شدیم و آخرین نگاه‌ها را رد و بدل می‌کردیم و این می‌شد بهانه‌ای برای قطع تلفن، چرا که این دور هم جمع شدن‌ها در زندان از نظر مسوولان زندان خلاف بود. تنها با قطع یکباره و همیشگی تلفن اما این را به ما یاد آوری کردید که هر روز و هر لحظه باید به فکر «آدم شدن» باشیم. جمله‌ای که از گفتن آن به زندانیان و خانواده‌هایشان ابایی ندارید و بار‌ها گفته‌اید که دلیل زندانی ماندن اغلب ما این است که هنوز آدم نشده‌ایم. نمی‌دانیم آیا وظیفه شما آدم کردن تعدادی زندانی سیاسی است یا اجرای قانون. همچنین شما را به تامل در این نکته فرا می‌خوانیم که آیا دادستان بزرگ‌ترین شهر خاورمیانه باید از چنین ادبیاتی در مواجهه با مردم استفاده کند، حتی اگر این مردم، کسانی باشند که به زعم شما خطاکارند؟ راستی خانواده‌های این افراد به زعم شما خطاکار، چه گناهی کرده‌اند که باید چنین ادبیاتی را تحمل کنند؟

آقای دادستان تهران

خیلی خوب شما را درک می‌کنیم، وقتی در دفترتان نشسته‌اید و تعدادی زن و مرد و کودک چشم به شما دارند تا شاید برگه‌های ملاقات حضوری‌شان را امضا کنید یا مرخصی دو یا سه روزه به آن‌ها بدهید. حتما در آن لحظات احساس بزرگی و مهم بودن می‌کنید!

الان بیش از یک سال است که از بزرگ و مهم شدن شما می‌گذرد، یعنی از زمانی که مانع ملاقات حضوری زندانیان سیاسی با خانواده‌هایشان و قطع تماس تلفنی و استفاده از مرخصی آن‌ها شده‌اید. با این همه این چند سطر را نه برای تقاضایی از شما که برای ثبت در تاریخ می‌نویسیم، تاریخی که به زودی درباره ما و شما قضاوت خواهد کرد. هر چند به نظر می‌رسد شما هم حافظه تاریخی ضعیفی دارید، چون کافی است چند پلک بزنید و وضعیت روحی و روانی و اجتماعی کسی را که جانشین او شده‌اید مرور کنید. فکر نمی‌کنیم هیچ ایرانی آزاده‌ای بخواهد، خود را جای شما بگذارد و اگر شما هم ذره‌ای از عدالت بو برده‌اید همین حال را پیدا می‌کنید.

جمعی از زندانیان بند ۳۵۰ زندان اوین