دو دلنوشته از همسر و فرزند غلامرضا خسروی زندانی سیاسی محکوم به اعدام

c_250_150_16777215_00___images_zac.jpgغلام رضا خسروی سوادجانی مهندس جوش که در بسیاری از پروژه‌های عظیم صنعتی حضور داشته است به دلیل اعتقادات سیاسی خود و کمک مالی به یکی از تلویزیونهای خارج کشور در آستانه اعدام قرار دارد.

همسر و فرزند این زندانی سیاسی در طی دو دلنوشته جداگانه، از غم‌ها و خواسته ‌های خود می‌گویند.

متن کامل این دو نامه که در اختیار خبرگزاری هرانا قرار گرفته را در زیر می‌خوانید:

به نام خدای دادگر

من پائیز را دوست داشتم، با برگ‌هایش، نسیمی که به این برگ‌ها می‌خورد مرا شاد می‌کرد و باران پائیزی روحم راپاک می‌کرد.

ولی حالا در این چند سال، دیگر پائیز، برگ‌هایش و نسیم و بادش همه و همه حالم را خوب نمی‌کند، چرا که پنج سال است که او نیست وکمبودش درتمام جای جای زندگیم احساس می‌شود.

پس چرا نمی‌آید؟ دیر شده....... مگر چکار کرده، او تاوان چه چیزی را می‌دهد؟

با خودم فکر می‌کنم چقدر زمانه سخت شده، انسان‌ها دیگر هم‌ دیگر را نمی‌بینند، همدیگر را درک نمی‌کنند و هرکسی به فکر خودش است.

همفکری، همیاری، حقوق بشر کجا رفته و در کجای دنیا آن را باید پیدا کرد از چه کسی باید کمک گرفت، انگار همه در‌ها بسته شده، ولی نه، در‌ها باز است ولی نه برای من، فقط برای افراد خاص.

دیگر نمی‌دانم چکار کنم و حق داشتن همسر عزیزم را از چه کسی بخواهم. شاید در کشوری دیگر کسانی باشند که مرا یاری کنند و من هم منتظر می‌مانم وامیدم را از دست نمی‌دهم.

فریبا خسروی همسر زندانی سیاسی غلام‌رضا خسروی